¡Sorpréndeme!

سریال آقای ناشایست - آقای اشتباه قسمت 31

2020-12-26 9 Dailymotion

سریال آقای ناشایست / آقای اشتباه قسمت 31 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia

داستان قسمت آخر سریال زمهریر / زمستان سخت - ایاز و فیروزه به هم می‌رسند؟ بچه براک و ایاز زنده می‌ماند؟
https://youtu.be/W522yuCZuWk

داستان قسمت آخر سریال قهرمان. قفقاز می‌میرد؟ آیا گونش درمان می‌شود؟ آیا فیرات با سونا ازدواج می‌کند؟
https://youtu.be/qedLKxgLiJo

داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده می‌ماند؟ خانواده‌اش او را می‌پذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟
https://youtu.be/qm0BFX3C1sA

داستان قسمت آخر سریال حلقه. سرنوشت مژده؟ کان و جهانگیر می‌میرند؟ حلقه نابود می‌شود؟
https://youtu.be/uPw7i_MM97k

ازگی و اوزگور به یکدیگر می گویند که چقدر همدیگر را دوست دارند و بعد اوزان که جعبه ی کادوی اوزگور یادش بود، آن را بیرون می آورد و مقابل ازگی می گذارد. اوزگور چیزهای کوچک اما بامعنی برای ازگی درون جعبه گذاشته تا خاطرات روزهایی که با هم گذرانده اند باشد. مثلا جعبه ی کمک های اولیه و بز عروسکی کوچک و فندک و مجله ای که روی آن به جای اقای اشتباه، آقای عاشق نوشته شده! و در آخر هم بلیط سفر به ایتالیا. ازگی از این که او انقدر رمانتیک است و جزئیات را فراموش نمی کند به وجد می آید و اوزگور را می بوسد. دنیز و اوزان با همکاری هم به خاطر تولد ازگی اهنگ عاشقانه ای می خوانند و حین خواندن هم چشم از هم برنمیدارند! لونت در خوردن مشروب زیاده روی می کند و درست وقتی که اوزان به دنیز پیشنهاد می دهد تا با هم قرار بگذارند، لونت هم با کاغذ شکلات، حلقه ای درست می کند و جلوی جانسو زانو می زند و از او درخواست ازدواج می کند. جانسو هم احساساتی می شود و می گوید: «این زیباترین حلقه ایه که دیدم. » و بله را می گوید. آخرهای شب، لونت و جانسو و ازگی و اوزگور قصد رفتن به خانه را می کنند اما اوزان و دنیز تصمیم می گیرند تا کمی دیگر آنجا بمانند.
ازگی در خانه به اوزگور می گوید: «امروز بهترین روز زندگیم بود. من تا حالا انقدر آروم و خوشحال نبودم و انقدر خودم رو تو امنیت حس نکرده بودم... » اوزگور می گوید: «چون هرچی که تجربه میکنیم واقعیه... » و با هم مشغول رقصیدن در آغوش هم می شوند.
صبح وقتی دنیز چشمانش را باز می کند می بیند که همانجا روی بازوهای اوزان خوابش برده. اوزان می گوید که خیلی از این صحنه با اینکه خودش نتوانسته بخوابد لذت برده و حتی از دنیز می خواهد تا کمی بیشتر آنجا بمانند و دنیز هم قبول می کند.
لونت کابوس می بیند و مدام می گوید: «نه نه هنوز خیلی زوده. من نمیخوام. » این در حالی است که جانسو کنار او نشسته و به حلقه اش با لبخند خیره شده. او لونت را بیدار می کند و لونت در مورد کابوسش می گوید: «دیشبو دیدم با این تفاوت که من اومدم ازت با کاغذ شکلات حلقه درست کردم و خواستگاری کردم! چقدر چرت و پرت!» جانسو با عصبانیت حلقه را به او نشان می دهد و لونت تازه می فهمد که همه چیز واقعیت داشته.
وقتی دنیز به سرکارش می رسد، ایرم در مورد این که این اواخر زیاد سر کار نمی آید کنجکاوی می کند و می پرسد: «نکنه مربوط به رابطه ت با اوزان شفه؟! » دنیز می گوید: «آفرین درست حدس زدی! » ایرم می گوید: «امیدوارم حساسیت آقا ارجمند در مورد صمیمیت بیش از حد با مشتری هارو بدونی! » و فورا این را ارجمند می گوید. ارجمند هم دنیز را به دفترش صدا می زند و می گوید: «دنیزی که من میشناختم واسه کارش ارزش قائل میشد. به خاطر این سر به هواییت و رابطه ت با اوزان پرو